سفرنامه جنگجویان سرنوشت ساز

سفرنامه جنگجویان سرنوشت ساز برای من پر از اتفاقات جالب بود و تجربه برگزاری یک کارگاه در شهری دیگر برای هر کسی می تواند تجربه جالبی باشد و اتفاق های مختلف باعث می شود چیزهای بیشتری یاد بگیرید، شاید هر دفعه که به تهران سفر می کردم  همه چیز برایم عادی بود اما این دفعه با یک مسئولیت و هدف خاص سفر میکردم، بنابراین همه چیز برایم جور دیگری بود که در ابتدا کمی سخت اما در انتها شیرین و پر از اتفاقات جالب بود.

 

 

زمان پر کردن کارگاه

زمانیکه می خواستم کارگاه رو پر کنم، مصادف شده بود با برگزاری کارگاه ها و سمینارهای متعددی که همگی در تهران بودند و هر کدام قصد داشتند افراد را به سمت خود بکشند، حتی در این بین برخی از رقبا اقدام به تبلیغات سوء علیه ما و فرستادن ایمیل ها و پیام های تهدید آمیز می کردند، اما من هرگز تسلیم نشدم و در این راه تجربیات زیادی به دست آوردم.

 

زمان سفر کردن فرا رسید و سفرنامه آغاز شد

هر بار که به تهران و یا هر شهری می خواستم سفر کنم همه چیز برایم عادی و راحت بود، اما زمانیکه می خواستم با هدف برگزاری کارگاه جنگویان سرنوشت سفر کنم، اوضاع کاملا متفاوت بود و در طول مسافرت مدام به کارگاه فکر می کردم، احساس مسئولیت شدیدی در مقابل شرکت کنندگان احساس میکردم

 

قبل از اینکه به فرودگاه بروم، بارها و بارها همه چیز رو چک میکردم و یک جورایی حس وسواس به من دست داده بود، توی آموزش دادن آدم وسواسی هستم اما در سفر کردن خیر، ولی این بار در انتخاب همه چیز وسواس داشتم، بالاخره زمان پرواز فرا رسید و پس از 30 دقیقه تاخیر به تهران رسیدم و سفرنامه من از همینجا آغاز شد.

 

[irp]

 

یک روز قبل از کارگاه

برای اینکه خیالم راحت باشه، بلافاصله به محل کارگاه مراجعه کردم و همه چیز رو کاملا بررسی کردم تا روز برگزاری کارگاه هیچ مشکلی به وجود نیاید، اگر شما هم می خواهید روزی یک کارگاه آن هم در شهر غریب برگزار کنید، از قبل باید از کارکرد همه چیز کاملا مطمئن باشید، من حتی در بندرعباس هم کارگاهی دارم از روز قبل همه چیز رو بررسی می کنم چه برسد به یک شهر دیگر.

 

 

روز موعود فرا رسید

روز موعود فرا رسید، تقریبا 2 ساعت قبل از برگزاری کارگاه در محل حضور داشتم تا اگر مشکل فنی پیش بیاید بتوانم آن را به سرعت رفع کنم و همچنین همه چیز آماده و مهیا باشد، یکی از بهترین شانس های من در برگزاری کارگاه همکاری دوست عزیزم بود که از بندرعباس همدیگه رو میشناسیم و تقریبا 10 سال هست با همدیگه دوستیم و ایشان 1 سالی هست که در تهران زندگی می کنند.

 

دوست عزیزم در برگزاری کارگاه بسیار به من کمک کردند و اگر ایشان حضور نداشتند، کارها بسیار سخت تر میشد، راستی به محض اینکه وارد محل برگزاری کارگاه شدم یکی از هنرجویان زودتر از همه در آنجا حضور داشتند، یک خانم مسن و دوست داشتنی به نام خانم ژایین تن، همت و پشتکار ایشون رو تحسین میکنم، زیرا بسیاری از جوانان در حد ایشان پشتکار ندارند.

 

کم کم داشتیم به زمان برگزاری کارگاه نزدیک می شدیم اما هنوز همه دوستان حضور پیدا نکرده بودند، کمی نگران شده بودم و می خواستم با آنها تماس بگیرم، یک جورایی دلشوره گرفته بودم اما ناگهان دیدم همگی سر وقت رسیدند و کارگاه رو راس ساعت شروع کردیم.

 

[irp]

 

کمی درباره کارگاه

همانطور که به دوستان قول داده بودم کارگاه رو از همان اول با کارهای عملی آغاز کردیم و روی تمام کارهای عملی دوستان نظر می دادند و هر کسی به راحتی می توانست اشکالات خودش را ببیند و آنها را اصلاح نماید، به قول یکی از هنرجویان خانم حاضر در کلاس می گفتن که در ابتدای راه از کلاس های عملی کمی ترس داشتم اما دیدم با کارهای عملی بهتر رابطه برقرار می کنم و سریعتر می توانم به نتیجه برسم.

 

 

دوستان واقعا من رو تحت تاثیر قرار دادند و متن های زیبایی رو برای ایمیل های تاثیر گذار طراحی می کردند، مطمئن هستم اگر این افراد این تکنیک ها را کمی بیشتر تمرین کنند به ایمیل نویس های بسیار حرفه ای تبدیل خواهند شد. متن ها به حدی زیبا و کارآمد طراحی شده بودند که اگر حتی خود من چنین ایمیلی رو دریافت کنم آن را باز کرده و می خوانم و حتی کنجکاو می شوم به سایت این افراد سری بزنم

 

در انتهای کارگاه به سوالات دوستان پاسخ دادیم و یک عکس دسته جمعی هم با هم گرفتیم، البته توی این عکس جای دو نفر خالی هست و یک نفر دیگر از دوستان هم به دلیل مشکلی که در دقیقه 90 براشون پیش آمده بود نتوانستند در کارگاه حضور پیدا کنند، این سفرنامه (ویکی پدیا) هم نیز پایان یافت اما آخرین نخواهد بود.